۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

برید باد صبا...


بَریدِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد.
به مطربانِ صَبوحی دهیم جامه ی چاک
بدین نوید که بادِ سحرگهی آورد...
(اینکه تلفظ اصلی کلمه ی اول چیست بماند... بَرید یا بُرید؟ ... منابع مختلف چیزهای گوناگونی نوشته اند،تا آنجا که بنده دیده ام...در مجموع خود این غزل دچار تشویش عجیب در نسخ مختلف است، این مطلب هم بماند که شعر خود گویاست!)


۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

دلهره ی من - پی نوشتی بر " دلهره دارم" مسعود بهنود

آشنایِ گرامی یِ تمام سالهایِ روزنامه خوانی ام ! گمان می کنم آب و هوای لندن به شما ساخته است. ذهنتان ابری شده؟ یا همه چیز را برحسب علاقه تان  کارتون می بینید؟ میراث بریتانیایِ کبیر برای روزنامه نگارِ همخانه یِ ما این نوشته بود؟ جنبشِ سبزِ ایران بسی بیشتر از حد متعارفِ فرهنگِ ایران مدارا به خرج داد که البته باید هم می داد تا نشان دهد یک جنبش پیشروست؛ اما آنچه شما می گویید و در خیال می پرورانید دیگر به یک شوخی می ماند. استفاده دائمی از اسامی یِ نخ نمایِ گاندی و ماندلا ( با ادایِ احترامِ فراوان به شخصیتشان وهمینطورمبارزاتشان) برایِ جامعه ای دیگر و شرایطی دیگر چه سود؟ حضرتِ استاد بهتر از هر کسی آگاه اند که گاندی یِ برآمده از فرهنگ متکثر و البته اهلِ تساهل هند و در شرایطی خاص همچون فقر و محنت بی حد وحصر  هندیان که دیگر به دهانی از گرسنگی باز می مانستند و  ضعف انگلستانِ پس از دو جنگِ جهانی می توانست بر استعمار فائق شود و ماندلا در شرایطِ آفریقایِ اکثریتِ نژادی تحتِ استعمار یک دست، با فوران احساساتِ نژادی -قبیله ای و ضعف اقتصادی ( تحریم های اعمال شده که حتی ترکشش به معادن غنی الماسِ آفریقای جنوبی هم اصابت کرد) و کمبودِ نیرویِ انسانیِ سفیدان ،که دیگر حاضر به استثمار نژادیِ سیاهان نبودند و همچنین همراهی یِ جامعه یِ بین المللی در بایکوتِ رژیمِ آپارتاید ( تحریمِ آفریقایِ جنوبی در المپیک از سال1964 تا 1988 یک نمونه یِ کوچک آن است) آن آزادیخواهی را به سرانجامی رساند؛ حالا کدام یک از این حضرات شرایطشان با شرایط ما یکی ست؟ اول اینکه افراطی گری در میانِ هیات حاکمه یِ ایران موج می زند و اگر اندکی به علم فیزیک التفات داشته باشید طبق قانون سوم نیوتن می دانید هر عملی را عکس العملی ست ( هرچند معتقدم برای ما نه به همان اندازه و نه در همان جهت لزوماً) دوم اینکه کجای این حکومت - از لحاظِ ساختار دولتی- در مضیقه ی مالی ست؟ (بیش از270 میلیارد دلار فروش نفت گواه این مدعاست) سوم اینکه با پشتوانه یِ همین دلارها  مشغول کشف و پرورشِ " چیره دستانی در حرفه ی ِ کت بسته به مَقتَل بردن" سربازخانه هایشان را از چکمه هایِ بی مغز انباشته تر می کنند. چهارم اینکه هیچ نوع اجماع جهانی علیه حضرات در موارد کاملا آشکار نقض حقوق بشروجود ندارد؛ و صد البته عملی هم متعاقب آن نمی بینیم ( بیت: دیری ست که دلدار(؟!) پیامی نفرستاد / ننوشت کلامیّ و سلامی نفرستاد ( نسخه بدل استاد خانلری بماند!)) پنجم آنکه اینان نه از جابلقا و جابلسا ما را مستفیضِ قدوم مبارک خود نموده اند نه از نسلِ یأجوج و مأجوج اند. نمی دانم چندم آنکه، حضرت استاد گویا تجربیات را هم از نوع فرنگی می پسندند، تجربیات مداراگرانه یِ فرصت سوزِ برمکیان،مصدق و ... نمونه هایی از دفع الوقتِ بیهوده است.باقی بماند... با بهترینِ آرزوها ...شاگردِ شما تیام.