وقتی جوابِ بوسه هایی مات میان آینه هایِ بخار گرفته می ماند
می دانم، چیزی شکسته است!
تنها دلشوره یِ سنگینِ یک نه تقلا می کند.
خشک می شوم
پا در سردی اتاق می گذارم
جان داده اند دلشوره و تقلا
حالا نه بخاری باقی ست
و نه بوسه ای
اما باز چیزی شکسته است.
7/10/89
۱ نظر:
با خود نظر دادن مشکل دارم ..چرا که احساسی را به مسلخ کشاندن است و حقش راناحق کردن است...امابهترین تعریف از یک شعر خود شعر است
پادرسردی اتاق می گذارم
جان داده اند دلشوره و تقلا
.....
....اما باز چیزی شکسته است
مینا
ارسال یک نظر