خمیر می شود، در نگاهم
کاغذی که می باید
از شعر و رنج تندیسی باشد
نورِ زردِ چراغ
زیرِ چتری وقیح
خواب آشفته یِ خودکاری کتمان شده است.
اما واژه
باز
بارور از عمقِ نگاهت
می بارد.
این دل
این ذهن
همیشه ابری ست!
نیمه شب 88/10/9
کاغذی که می باید
از شعر و رنج تندیسی باشد
نورِ زردِ چراغ
زیرِ چتری وقیح
خواب آشفته یِ خودکاری کتمان شده است.
اما واژه
باز
بارور از عمقِ نگاهت
می بارد.
این دل
این ذهن
همیشه ابری ست!
نیمه شب 88/10/9
۴ نظر:
dokhtarake abo atash
dar ashoftegiye in shabha be enzeva foro miravam
ama
meh az koh ha bar mineshinad
cheragh ha az bamha
va to
ba sobh barmiaii
تمام این ابرها باید ببارند ...
و روزی می رسد که خواهند بارید ...
آسمان از پس باران تماشایی است ...
.
سلام دوست قدیمی
salam tiam! khoobi doostam?ozat khoobe?man bad nistam mesle hamisham, faghat tanhatar shodam va deltang, hamin, zendegim hamoone ke bood! faghat ye maghtae balatar daram dars mikhoonam! khoshhal shodam commenteto didam va khooneye jadidet ro, bazam
behet sar mizanam
shadi
تو از ابر میگویی چون تو نیز میگوید آسمان دل من یکسره ابریست وعزیزی میگوید قاصد روزان ابری کی میرسد باران
وبعد یاد بخیری بر سرش میزند که..وای باران باران شیشه پنجره ام را باران شست
اما دریغ که تا لانه نور رفته اند نه جلوتر کسی از آفتاب خبری دارد؟؟؟؟؟؟؟
ارسال یک نظر